شراره
بعد ازتو هیچ ماند از قلبم برای من
بغضمحریف گریه هایم نیست شراره من
این گریهها یعنی شروع ماجرای من
چشم رقیبان خورده بر دارو ندارمن
جاودانگیشما تنها دلیل انتظار من
دیوانگیدیگر نمی آید به کار من
عاشق شدمعاشق چرا از دور میبینم تو را
وای از این درد دروی
ماندم درآغوش غمت
در دل تو جا ماندی فقط اما هنوز غرق غروری
شهزاده ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
شراره ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
ای شرارهخرابم کرده ای آخر
تو را تا کی کنم باور نمیبینی مگر دلم گرفته
این شهرمرا دیوانه میخواند
کجایی دلنمیداند که دنیای مرا ماتم گرفته
نمیبینیمگر دلم گرفته
شهزادهنامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
شهزاده ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
شهزاده ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
مرا ,قلب ,نامهربان ,شکستی ,کمان ,تیر ,قلب مرا ,نامهربان قلب ,مرا شکستی ,گذشته از ,شکستی تیر
درباره این سایت