شراره
به خیالت امشب ای بی وفا نگارم
سر بهشانه های خیابان میگذارم
کوچه بهشت در هوایتهوایی شده امشب
بی قراریام را به باران میسپارم
به باران میسپارم
یار شیرین زبانمچراغ خیالم
ماه زیبای من آرزوی محالم
قهوه ی چشمت افتادهدر کنج فالم
عطر زلف تو پیجیدهدر این حوالی
بی توغمگین شده جاده های یولاقی
دل شده پای عشق توحالی به حالی
ای شراره بیا با دلم بمان
تا طلسم غم با نگاه تو بی اثر شود
میشود شبی میشود شبی
غرق خنده ی عاشقانه تو سحرشود
ای بهانه ی زنده بودنم
شوق دیدنت میشکد مرا سمتخانه ات
تا رسیدنت در خیال خود
با تو دلخوشم ای بهانه یعاشقانه ام
شراره شیرین زبانم چراغ خیالم
ماه زیبای من آرزوی محالم
قهوه ی چشمت افتاده در کنج فالم
عطر زلف تو پیجیده در این حوالی
بی تو غمگین شده جاده های یولاقی
دل شده پای عشق تو حالی به حالی
شراره
پای توگیرم…
من یهچند وقته که بعدِ رفتنت
جاده یولاق نمیرم!!
میترسمآخه بی هوا بارون بیاد!
دستکیو باید بگیرم؟
هر شبتو رویا من تو رو میبینمت…!
میگیکنارم خوبه حالت
میخندیو باز
منگلای صورتی میذارم عشقم،
روی میکی موست
بزنبیرون از تنهایی… برگرد کنارم
همونمکه برای دیدنِ تو بیقرارم
نرو ازروزگارم که من طاقت ندارم
منممثل تو به تنها شدن عادت ندارم…
پس بزنبیرون از تنهایی! برگرد کنارم…
همونمکه برای دیدنِ تو بی قرارم
نرو ازروزگارم که من طاقت ندارم
منممثل تو به تنها شدن عادت ندارم…
مامیرسیم بازم به هم؛ دنیا اگه وارونه شه!
پاییزمنم بارون تویی…
زیباییپاییز به این بارونشه
باورنکن! تنهاییو دل کندنو یادم نده
از قلبمن دوری نکن
حالا که حال هر دوتاییمون بده…
بزنبیرون از تنهایی… برگرد کنارم…
همونمکه برای دیدنِ تو بیقرارم
نرو ازروزگارم که من طاقت ندارم
منممثل تو به تنها شدن عادت ندارم…
پس بزنبیرون از تنهایی! برگرد کنارم…
همونمکه برای دیدنِ تو بی قرارم
نرو ازروزگارم که من طاقت ندارم
شراره
مو به مو! قدم قدم! به زلفِ تو قسم قسم
رسیده عشقِ تو، بهجانِ من
به یادِ تو نفس نفس،بریده ام از این قفـس
زندان اسـت؛ جهانِ من
عشقت، چرا تاوان منشد؟!؟
رفتی، غَمت پایانِ منشد
از هر گـناهی، توبهکردم
چشمانِ تو؛ ایمانِ منشد
تو را؛ چون جانِ خود میدانَمت
تو را؛ چون سایهمیپنــدارمت
هر چه تو دوری، مـنصبورم
مرا از غم، جُدانمیکنی
مرا یک دَم، صدانمیـکنی
من که گذشتم، ازغُرورم
قبل از تو، من عاشق نبودم
تو آمــدی… با هر نگاه، مَراگرفتارم کنی
این قرارمان نبود! ازعشق، بیزارم کنی
به یادِ تو؛ من بیقرارم!!
ای وای هنوز چشـمانتظار
تو را؛ چون جانِ خود میدانَمت
تو را؛ چون سایهمیپنــدارمت
هر چه تو دوری، مـنصبورم
مرا از غم، جُدانمیکنی
مرا یک دَم، صدانمیـکنی
من که گذشتم، ازغُرورم
قبل از تو، من عاشق نبودم
شراره
یک آن ای جان کم نشدی در یادم
شادم زان دم که بی هوا دل دادم
جانجانان آه ای پریزاد من
عشقت عمریست رسیده به داد من
زیبایدلخواه ای خوب همراه
غرق توست بود و نبود من
جان بهقربان آن دو چشمان
مهربانت ای وجود من
تو پریزادی و انگاری که رویایی و
چشمات مینیاتوری ترین تصویر دنیای منه
تو مثخوابی و ای کاش منو دریابی و
دریایی بسازی از شب و روزی که رویای منه
توپریزادی و انگاری که رویایی و
چشمات مینیاتوری ترین تصویر دنیای منه
تو مثخوابی و ای کاش منو دریابی و
دریایی بسازی از شب و روزی که رویایمنه
یک آندر جان غیر تورا ندیده ام
افتان خیزان به دام تو رسیده ام
جانجانان غرور خود شکسته ام
هر روز هر شب به پای تو نشسته ام
زیبایدلخواه ای خوب همراه
غرق توست بود و نبود من
جان بهقربان آن دو چشمان
مهربانت ای وجود من
تو پریزادیو انگاری که رویایی و
چشمات مینیاتوری ترین تصویر دنیای منه
تو مثخوابی و ای کاش منو دریابی و
دریایی بسازی از شب و روزی که رویای منه
توپریزادی و انگاری که رویایی و
چشمات مینیاتوری ترین تصویر دنیای منه
تو مثخوابی و ای کاش منو دریابی و
دریایی بسازی از شب و روزی که رویای منه
شراره
عادلانهنیست بی تو سر کنم بی هوای تو
عادلانهنیست دوری من از دست های تو
عادلانهنیست من بمانم و حسرت مدام
عادلانهنیست قسمتم از این عشق ناتمام
هم مسیرمن حال زندگی رو به راه نیست
هم مسیرمن حق ما دوتا درد و آه نیست
هم مسیرمن حال زندگی رو به راه نیست
هم مسیرمن حق ما دوتا درد و آه نیست
سهم ما ازاین زندگی چرا عادلانه نیست
بی تو اینشب ناتمام من عاشقانه نیست
بی تومیرود جانم از تنم ای پناه من
پای منبمان بی تو خسته ام تکیه گاه من
هم مسیرمن حال زندگی رو به راه نیست
هم مسیرمن حق ما دوتا درد و آه نیست
هم مسیرمن حال زندگی رو به راه نیست
هم مسیرمن حق ما دوتا درد و آه نیست
شراره
حکم دل است که مشکل است بین من و تو
حکم دل است که فاصله است بین من و تو
حتی اگر از دوریت این دل بمیرد
عاشق محال است که فراموشی بگیرد
من در خطرم بی عشق تو بی بال و پرم بی عشق تو
بی تو جهان یعنی یک چرخش بی معنی
من در خطرم بی تو بی بال و پرم بی تو
بی تو جهان یعنی یک چرخش بی معنی
حالا ببین نام من از نامت جدا شد
بی رحم من سهم من از تو گریه ها شد
این شهر بعد از تو شده دیوانه خانه
در من نمرده این جنون عاشقانه
من در خطرم بی عشق تو بی بال و پرم بی عشق تو
بی تو جهان یعنی یک چرخش بی معنی
من در خطرم بی عشق تو بی بال و پرم بی عشق تو
بی تو جهان یعنی یک چرخش بی معنی
من در خطرم بی عشق بی بال و پرم بی عشق
بی عشق جهان یعنی یک چرخش بی معنی
شراره
تو همونستاره بودی که به من راهو نشون داد
سرنوشت منتو بودی که مسیرم به تو افتاد
رو بهبیراهه میرفتم اگه تو نمیرسیدی
اگه از اونطرف شب تنهاییمو نمیدیدی
این تو بودیکه شنیدی هق هق بی کسیامو
تو به جون ودل خریدی همه دلواپسیامو
اگه تونبودی امروز از نفس افتاده بودم
خاطراتفرداهامو دست دیروز داده بودم
با تومیدونم که دیگه نمیرم رو به تباهی
دیگه راهواشتباهی نمیرم سمت سیاهی
این تو بودیکه شنیدی هق هق بی کسیامو
تو به جون ودل خریدی همه دلواپسیامو
اگه تونبودی امروز از نفس افتاده بودم
خاطراتفرداهامو دست دیروز داده بودم
با تومیدونم که دیگه نمیرم رو به تباهی
دیگه راهواشتباهی نمیرم سمت سیاهی
شراره
تو اینشهر به هر کی شبیه توئه
بهش بیاراده نگاه میکنم
میدونمکه نزدیک من نیستی
میدونم دارم اشتباه میکنم
تو نیستیو من مثل دیوونه ها
دارم زیربارون قدم میزنم
تو رواونقدر از خدا خواستم
زمینوزمانو بهم میزنم
مثل یهدیوونه ام دلتنگو بارونی
اشگام سرمیره تو هر خیابونی
قلبم ترکخورده حال بدی دارم
هیچوقتنفهمیدی چقد دوست دارم
مثل یهدیوونه ام دلتنگو بارونی
اشگام سرمیره تو هر خیابونی
قلبم ترکخورده حال بدی دارم
هیچوقتنفهمیدی من دوست دارم
هربارباریدم هم بغض بارونا
دستاتوکم دارم تو این خیابونا
هر گوشهی این شهر تو هر پیاده رو
هر بارحس کردم این جای خالی رو
مثل یهدیوونه ام دلتنگو بارونی
اشگام سرمیره تو هر خیابونی
قلبم ترکخورده حال بدی دارم
هیچوقتنفهمیدی من دوست دارم
مثل یهدیوونه ام دلتنگو بارونی
اشگام سرمیره تو هر خیابونی
قلبم ترکخورده حال بدی دارم
هیچوقتنفهمیدی من دوست دارم
شراره
لحظه هام پر شده از دوست داشتن تو
واسه من قشنگه عشقو خواستن تو
میشه با تو هم نفس، ستاره با شم
با تو همسفر تا مرز قصه ها شم
بی تو این گلایه ها چه بیشماره
شب و روز برای من فرقی نداره
زندگی رو با تو ، عشقتو میخام
تو نباشی بی تو من، همیشه تنهام
شراره
تمام قصه هامو از تو دارم
بهترین خاطرهامو از تو دارم
تو این شبای خالی از ستاره
آخرین ترانه هامو ، از تو دارم
تمام قصه هامو از تو دارم
بهترین خاطرهامو از تو دارم
تو این شبای خالی از ستاره
سایه شو ، رو سر این همیشه عاشق
بی تو خالیه تمام این دقایق
من به جز خاطرهامون چیزی ندارم
بی تو هر لحظه همیشه بی قرارم
بی تو این گلایه ها چه بیشماره
شب رو روز برای من فرقی نداره
زندگی رو با تو ، عشقتو میخام
تو نباشی بی تو من، همیشه تنهام
تمام قصه هامو از تو دارم
بهترین خاطرهامو از تو دارم
تو این شبای خالی از ستاره
شراره
بعد ازتو هیچ ماند از قلبم برای من
بغضمحریف گریه هایم نیست شراره من
این گریهها یعنی شروع ماجرای من
چشم رقیبان خورده بر دارو ندارمن
جاودانگیشما تنها دلیل انتظار من
دیوانگیدیگر نمی آید به کار من
عاشق شدمعاشق چرا از دور میبینم تو را
وای از این درد دروی
ماندم درآغوش غمت
در دل تو جا ماندی فقط اما هنوز غرق غروری
شهزاده ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
شراره ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
ای شرارهخرابم کرده ای آخر
تو را تا کی کنم باور نمیبینی مگر دلم گرفته
این شهرمرا دیوانه میخواند
کجایی دلنمیداند که دنیای مرا ماتم گرفته
نمیبینیمگر دلم گرفته
شهزادهنامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
شهزاده ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
شهزاده ینامهربان قلب مرا شکستی
تیرگذشته از کمان دردانه که هستی؟
شراره
ایبه داد من رسیده تو روزای خود شکستن
ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من
ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید
تو منو از شب گرفتی تو منو دادی بهخورشید
اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم تو رفیقی، جون پناهی
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت
ناجی عاطفه ی من شعرماز تو جون گرفت
رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته
اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم
اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونموقتی شب، شب سفر بود توی کوچه های وحشت
وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم بهظلمت
وقتی هر ثانیه ی شب تپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود
تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی پرده ی شبو دریدی
یاور همیشه مومن توبرو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت
ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من
به سلامت، سفرت خوش ای یگانه یاور من
مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی
اون ور مرز شقایق پشت لحظه ها که باشی
خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق دست بی ریای من بود
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت
شراره
شیرین من بمان
شاید این روزگارِ تلخ؛
فرهادِ خسته را به نگاهی امان دهد!
در زلف شب گره بزن، آن زلف مست را
شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهد
حرفی بزن؛ که عشق به هر واژه گل کند
ما را نصیبِ دیگری از این زمانه نیست
با من از عاشقانه ترین لحظه ها، بخوان
حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیست!
با من بخوان؛
تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان؛
تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان
تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان؛
تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان
شاید شبی که میبرد افسانه ی مرا
روزی برایم از تو نشانی بیاورد!
شاید همین ترانه که بر دوش باد رفت!
در جانِ خسته، تاب و توانی بیاورد
با من بخوان؛
تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان؛
تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان
تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان؛
تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان؛
تا این ترانه را با تو سفر کنم
با من بخوان؛
تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان
شراره
آخر داغ تو در دل من ماند
آخر عشق تو قدر مرا داند!.
بی تو آدم سابق نشدم
من دگر عاشق نشدم
بردی هوای مرا.
حیف که ماجرای هم نشدیم
ما برای هم نشدیم
بردی تو جان مرا.
پر پر کردم گل باغ غرورم را
با دردت جان تو باشد دل تنها.
تنها حرف روی لبهام
کاش میشدی اینو بدونی
بی تو اینجا خیلی تنهام
رفتی و یاد تو مونده
تو هر گوشه این شهر
هر کجا که پا میزارم
داره از تو یه نشونه
رفتی اما خاطراتت
توی هر لحظه باهام
حسرت بودن با تو
تنها فکر لحظه هام
حال با یه دنیا حسرت
شعر تنهایی میخونم
اما تا لحظه ای مردن
چشم به راه تو میمونم
چشم به راه تو میمونم
شراره
عمرمن و گیسوی تو در هم گره خورده
کوتاه نکن عمر منوجان عزیزت
من در به درم آغوش تو خونه ی من شد
وا کن روی عاشقت دروجان عزیزت
تا رخ به رخ چشم عقیقت ننشینم
من چهره ی غمگین خداروی زمینم
دلتنگ ترین آدم دنیای تو هستم
باور نکن اما بخدا منهمینم
پاک کن اطرافتو از هر کسی
من به تو وابسته تر از هر کسم
هر طرفی را بگیرم برم
باز به چشمای خودت میرسم
پاک کن اطرافتو از هر کسی
من به تو وابسته تراز هر کسم
هر طرفی را بگیرم برم
باز به چشمای خودتمیرسم
اقیانوسدلتنگیه هر قطره ی اشکت
غرقم نکنی عشق ترینناجی دنیا
بی تابه دلم خیلی بدهکارم عزیزم
برگرد و بخر منو ازهر ناجی دنیا
هر ثانیه دوریِ تو یک تار سفیده
دل پیر تو میشه اگهحتی تو نباشی
دارایی من بود دلم دستتو دادم
بی عشق چه حرفی چهامیدی چه تلاشی
پاککن اطرافتو از هر کسی
من به تو وابسته تراز هر کسم
هرطرفی راه بگیرم برم
باز به چشمای خودتمیرسم
پاک کن اطرافتو از هر کسی
من به تو وابسته تراز هر کسم
هر طرفی راه بگیرم برم
باز به چشمای خودتمیرسم
ببین عاشقت شدم ای شراره
مرا هرجا که شد با خود ببر
باورم کن
شراره
تا تو از راه رسی شاعران شعر سراین
قوم مردان عاشق به این شهر بیاییند
تا تو از راه رسی پنجره ها باز بماند
مرد و زن بر سر هر کوچه آواز بخواند
خالی از لطف نباشد گذری کنی
ازاین کوچه بن بست
خالی از لطف نباشد
در دل غم زده ما بکشی دست
من توقع ندارم هم نشینم شوی
ایحضرت دریا
خالی از لطف نباشد
بزنیموج بر این ساحل تنها
زیبای من تنها تویی صبر و قرار من
همهدار و ندار من
نخواه بگذری از این دل آزرده من
بی تو که لبخندی دگر با من نمیماند
همه دنیا که میداند
توییحال خوش این باور پژمرده من
پژمرده من، پژمرده من
شراره
ماه شبگرد کجا صورت ماه تو کجا
شب بی نور کجا زلف سیاه تو کجا
دل مغرور مرا ببین رساندی به کجا
که شدم حرف زبانه همه عالم به خدا
زیبای من تنها تویی صبر و قرار من
همهدار و ندار من
نخواه بگذری از این دل آزرده من
بی تو که لبخندی دگر با من نمیماند
همه دنیا که میداند
توییحال خوش این باور پژمرده من
پژمرده من، پژمرده من
خالی از لطف نباشد
گذری کنی از این کوچه بن بست
خالی از لطف نباشد
دردل غم زده ما بکشی دست
من توقع ندارم هم نشینم شوی
ای حضرت دریا
خالی از لطف نباشد
بزنیموج بر این ساحل تنها
هی شراره
حواست به منم باشه …
قلبم به تو گیره
آخه میدونی عشقت بدون تومیمیره
از من عاشق مغرور چی میخوای …
دیگه بسه
از من عاشق مغرور چیمیخوای
دیگه بسه…
انقد گیرته این دل از هیچی نمیترسه…
هی حواست به منم باشه.
قلبمبهتو گیره
آخه میدونی عشقت بدون تومیمیره…
لجبازیام بهونس
قلبم برات دیوونس
خودم هواتو دارم…
حرفاتم عاشقونس شونت…
برام یه خونس جز تو کیودارم
این دل باهات میمونه…
بارون دونه دونه دارهمیباره نم نم…
هرچی بگی همونه…
دلشوره دوره دوره
تو میبری دلو کم کم…
هی حواست به منم باشه …
قلبم به تو گیره
آخه میدونی عشقت بدون تومیمیره…
از من عاشق مغرور چی میخوای …
دیگه بسه
از من عاشق مغرور چیمیخوای
دیگه بسه…
انقد گیرته این دل از هیچی نمیترسه…
شراره حواست به منم باشه.
قلبمبهتو گیره
آخه میدونی عشقت بدون تومیمیره…
حواست به منم باشه.
قلبمبهتو گیره
آخه میدونی عشقت بدون تومیمیره…
شراره
ترنمباران را نثار چشمانت کردم نازنینم
تاشبنمی شود بر سرخی گونه هایت
وداغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار گذاشتم
ودست نوازشم را به موهایت هدیه کردم
کهتا عمر داری مرا از خاطرنبری.
شراره
در نگاهت لیلی خود پیدا نکردم
با خجالت از چشم تو گلایه کردم
از خود چه بیخود میکند
نگاهتو هی میبرد صبر مرا
مجنونتم ای همنشین گذشته
لیلی من یک دم ببین حال مرا
از دریا نترسانم که من
در قلبتو جان میدهم
دریا بشی زیبای من
غرقنگاهت میشوم
مغرور نشو جانان من
حالا که دل در دست توست
من که به تو رو میزنم
تنهابه شوق دیدن تو
شراره مرا به دست کی سپردی
شراره رفتی مرا با خود نبردی
شراره مرا به دست کی سپردی
شراره رفتی مرا با خود نبردی
این عشق شد زندان من
این درد شددرمان من
رویای تو پایان ندارد
قلبم بلند پرواز شد از چشم توآغاز شد
ترسی از این طوفان ندارد
از دریا نترسانم که من
در قلب تو جان میدهم
دریا بشی زیبای من
غرق نگاهت میشوم
مغرور نشو جانان من
حالا که دل در دست توست
من که به تو رو میزنم
تنها به شوق دیدن تو
شراره مرا به دست کی سپردی
شراره رفتی مرا با خود نبردی
شراره مرا به دست کی سپردی
شراره رفتی مرا با خود نبردی
شراره
جادویدلفریب بالا بلندم!
زیبایبی نظیر؛ مشکل پسندم
شاهکاردلنشینِ شیرین زیبانم!
نازتنشسته بر دل؛ دردانه جانم…
مجنونماز نگاه؛ ماه تمامت
باخنده های تو، افتادم به دامت!
توبمان مستِ مست روی توام…
ایجان!
توبمان که در آرزوی توام؛
ایجان
مهربانمنی تو نیمه ی جان منی…
منخراب توام؛ بیدارم و خوابِ توام!
این کهباید چه کنم؛ با دل دیوانه بماند…؟
منتمام و کمال؛ حیران تو در همه حال
چشمشاپریت گنجینه ی دلبریت…
یک قدممانده، مرا تا دلِ دریا بکشاند
با توآرام و بی تو پریشانم…
دل کههوایی شدنش؛ دست خودش نیست
ناب وگیرایی! گرچه نمیدانی…
مثلشرابی؛ که خودش مستِ خودش نیست
مهربانمنی تو نیمه ی جان منی…
منخراب توام؛ بیدارم و خوابِ توام!
این کهباید چه کنم؛ با دل دیوانه بماند…؟
منتمام و کمال؛ حیران تو در همه حال!
چشمشاپریت گنجینه ی دلبریت…
یک قدممانده، مرا تا دلِ دریا بکشاند
شراره
هفتسین خالی از یه سین
دیوانحافظ تو بغل
تاکه تو از راه نرسی
نهشعر میخونم نه غزل
توباید از راه برسی
بهمرز و بوم این دیار
تا از حضورت حس کنم
رسیدهعطر نوبهار
روزیکه از راه برسی
زمستوناز پا در میاد
هفتسین خالیاز یه سین
سایهی دستاتو میخواد
تنپوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه
وقتیکه تو کنارمی هر روز نوروز منه
تنپوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه
وقتیکه تو کنارمی هر روز نوروز منه
هرروز نوروز منه
دلمازت جدا نشد
نفستورو نفس کشید
چند سال از این دوری گذشت
قصهبه آخر نرسید
به آرزوی دیدنت
هفتهبه هفته نو شدم
جملهی باز میبینمش
وعدهی من شد به خودم
توداری از راه میرسی
زمستون از پا در میاد
هفتسین خالی از یه سین
سایهی دستاتو میخواد
تنپوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه
وقتیکه تو کنارمی هر روز نوروز منه
تنپوش تازه بر تنو گم شدنم تو آینه
وقتیکه تو کنارمی هر روز نوروز منه
اگه عاشق بودی، میفهمیدی من اهل نبردم!
اگه و اما زیاده ولی ثابت میکنم؛
آخرش یه روز یه جوری تورو عاشق میکنم!
تمومش کن
ببین هرجوری تا کنی بازم هستم، کم نمیارم!
سر تو خط و نشون کشیدم کفِ دستم
تمومش کن بذار نفس بکشم تو هوات!
تمومش کن؛
نمیذارم کسی تو دلم جا تو بیاد
ببین هرجوری تا کنی بازم هستم، کم نمیارم!
سر تو خط و نشون کشیدم کفِ دستم
تمومش کن بذار نفس بکشم تو هوات!
تمومش کن؛ نمیذارم کسی تو دلم جا تو بیاد
شراره
عشق درده
خیلیارو دیوونه کرده
وقتی اسیرت کنه
روزای خوشت بر نمیگرده
همیشه معشوق شاهه
عاشق مثه برده
همیشه عاشق قبلشو
یه جایی گم کرده
افتادم به پای اون که نمیخوادم
وقتی همه دنیا
تو رویات شه یه آدم
بفهمی ای کاش که
هنوز هستی تو یادم
به خاطره عمری که من پای تو دادم
چند تا خط حرف دارم باهاتو
چند تا خط درد و دل
از وقتی تنها کردی منو
تو خیابونا ول
یکیو ترجیح دادی به من؟؟!!
غرور من شکست
وای تو چه درسی دادی به من
عشق بدترین تجربست
آزارم میده دلی که از آدما ترسیده
اعتمادش رو داره
به آدما از دست میده
ای وای چه روزگاری برام ساختن
ای وای افتادم که رو دور باختن
ای داد کشت غم دوریت منو
از حالم چی برات بگمو
ای داد از غم بی خبری
وای از تو دیگه نیست اثری
شراره
حرفامو باور کن بدجور گرفتارم
هم بغض بارونم هر لحظه میبارم
این بی قراری ها تقصیر چشماته
ای که نمیبینی تو قلب من جاته
حرفامو باور کن بیرنگ و بینورم
از حس پروازم یک آسمون دورم
این خستگی هامو ای کاش که میدیدی
من بی تو پژمردم اما نفهمیدی
حرفامو باور کن حرفی بزن با من
این حس دلگیرو با یک نگاه بشکن
این فاصله عشقو از یاد تو برده
اسمم به دست تو انگاری خط خورده
باور کنی یا نه درگیر تقدیرم
یک روز از این روزا من بی تو میمیرم
باور کنی یا نه درگیر تقدیرم
یک روز از این روزا من بی تو میمیرم
من بی تو میمیرم
حرفامو باور کن بدجور گرفتارم
هم بغض بارونم هر لحظه میبارم
این بی قراری ها تقصیر چشماته
ای که نمیبینی تو قلب من جاته
حرفامو باور کن بیرنگ و بینورم
از حس پروازم یک آسمون دورم
این خستگی هامو ای کاش که میدیدی
من بی تو پژمردم اما نفهمیدی
حرفامو باور کن حرفی بزن با من
این حس دلگیرو با یک نگاه بشکن
این فاصله عشقو از یاد تو برده
اسمم به دست تو انگاری خط خورده
باور کنی یا نه درگیر تقدیرم
یک روز از این روزا من بی تو میمیرم
باور کنی یا نه درگیر تقدیرم
یک روز از این روزا من بی تو میمیرم
من بی تو میمیرم
شراره
کنار هر قطره یِ اشکم ،
هزار خاطِره دفنه…!!!
اینقدر خاطره داریم ،
که گویی قد یک قرنه
گلو می سوزه از عشقِت ،
عِشقی که مثل زهره.
ولی بی عشق تو هردم ،
خنده با لبهایِ من قهره
درسته یادت با من اما،
به این بودن نیازارم
تو که حتی با چشماتم،
نمیگی آه دوستت دارم!!
اگه گفتی دوستِت دارم،
فقط بازی لبهات بود
وگرنه رنگ خودخواهی،
نشسته تویِ چشمات بود
هر چی خوبیه توی دنیا،
من می خواستم مال ما شه
اما گوسفندا هیچوقت نذاشتن،
بینمون غصه نباشه!!
فکر میکردم با یه بوسه،
برا همیشه با تو میمونم
نمیدونستم نِمیشه،
آخه بی تو نمیتونم
گله میکنم من از تو،
از تو که اینهمه بی رَحمی
هزار بار مردم از عشقِت،
تو که هیچوقت نمیفهمی
گله میکنم من از تو،
از تو که اینهمه بی رَحمی
هزار بار مردم از عشقِت،
تو که هیچوقت نمیفهمی
چشام همزاد اشک و خون،
دلم همسایه آهه
زمونه گرگ و عِشق تو،
فعلا شبیه مکر روباهه
شدم چوپان ساده لوح،
کنار گلّه احساس
چه رسمی داره این گوسفندا،
سر چنگال گرگ دعواس!!!.
شراره
تو اینقدر خواستنی هَستی،
که این گلّه نمیفهمه
اگه لبخند به لب داری،
دلت از سنگ و بی رحمه
ببخش خوبم اگه این عِشق،
بازی تورو رو کرد
نفرین به دل ساده،
که به چنگال تو خو کرد
هر چی خوبیه توی دنیا،
من می خواستم مال ما شه
اما گوسفندا هیچوقت نذاشتن،
بینمون غصه نباشه!!
فکر میکردم با یه بوسه،
برا همیشه با تو میمونم
نمیدونستم نِمیشه،
آخه بی تو نمیتونم
گله میکنم من از تو،
از تو که اینهمه بی رَحمی
هزار بار مردم از عشقِت،
تو که هیچوقت نمیفهمی
گله میکنم من از تو،
از تو که اینهمه بی رَحمی
هزار بار مردم از عشقِت،
تو که هیچوقت نمیفهمی
هر چی خوبیه توی دنیا،
من می خواستم مال ما شه
اما گوسفندا هیچوقت نذاشتن،
بینمون غصه نباشه!!
فکر میکردم با یه بوسه،
برا همیشه با تو میمونم
نمیدونستم نِمیشه،
آخه بی تو نمیتونم
گله میکنم من از تو،
از تو که اینهمه بی رَحمی
هزار بار مردم از عشقِت،
تو که هیچوقت نمیفهمی
گله میکنم من از تو،
از تو که اینهمه بی رَحمی
هزار بار مردم از عشقِت،
تو که هیچوقت نمیفهمی
شراره
تو یه نفر همه کسمی
عشق دلم هم نفسمی
تو به تنهایی شدی آره کل دنیام
غیر تو هیشکی
رو دیگه نمیبینه چشمام
تو یه نفر بشی مال من
دیگه همش خوبه حال من
از همون وقتیکه دیدمت
قفله روت حواسم
به تو وابسته شدم
ای کاش بمونی واسم
بیشتر ازخودم فکر توام
دلم افتاده توو دامت
بحث تو جداست از همه
تو یه نفرو میخوامت
تو یه نفرو میخوامت
بیشتر ازخودم فکر توام
دلم افتاده توو دامت
بحث تو جداست از همه
تو یه نفرو میخوامت
تو یه نفرو میخوامت
بگو زندگی کی بودی تو
مگه میشه یه نفر اینقد
خوب باشه آخه چی بودی تو
اینو بدون تا همیشه
عشق این آدم میمونی تو
آره عشقم میمونی تو
تو یه جوری دیگه ای برام
تو فرق میکنی واسم
چجوری از پس این همه خوبی برام
شدی تموم فکر و خیالم
و از فکر تو که نمیشه درام
تو یه جور دیگه ای برام
بیشتر ازخودم فکر توام
دلم افتاده توو دامت
بحث تو جداست از همه
تو یه نفرو میخوامت
تو یه نفرو میخوامت
بیشتر ازخودم فکر توام
دلم افتاده توو دامت
بحث تو جداست از همه
تو یه نفرو میخوامت
تو یه نفرو میخوامت
بیشتر ازخودم فکر توام
دلم افتاده توو دامت
بحث تو جداست از همه
تو یه نفرو میخوامت
تو یه نفرو میخوامت
بیشتر ازخودم فکر توام
دلم افتاده توو دامت
بحث تو جداست از همه
تو یه نفرو میخوامت
تو یه نفرو میخوامت
شراره
وقتی غرق اضطرابم
یا نمی تونم بخوابم
فکر چشمای تو آرامشمه
وقتایی که خیلی تنهام
خسته از تموم دنیا
لمس رویای تو آرامشمه
ای باورم بال و پرم بیتابی چشم ترم
آرامشه بی دلهره دنیای من از تو پره
تو رو دوست دارم مثل یه آسمون پر از ستاره
تو رو دوست دارم مثل لحظه ای که بارون میباره
تو رو دوست دارم مثل یه آسمون پر از ستاره
تو رو دوست دارم مثل لحظه ای که بارون میباره
تو اومدی تو زندگیم دنیامو آفتابی کنی
تنها بودم اومدی تا زندگیمو آبی کنی
تو رو دوست دارم مثل یه آسمون پر از ستاره
تو رو دوست دارم مثل لحظه ای که بارون میباره
تو رو دوست دارم مثل یه آسمون پر از ستاره
تو رو دوست دارم مثل لحظه ای که بارون میباره
من از وقتی وابستگی داره
حسم به تو خوبه حالم
همه چیم به تو بستگی داره
عشقم نرو از تو فالم
من از وقتی درگیر رویاتم
از غصه درکی ندارم
واسم دست و پا گیره
تقویم دیروزم از غم بیزارم
من از وقتی وابستگی داره
حسم به تو خوبه حالم
همه چیم به تو بستگی داره
عشقم نرو از تو فالم
من از وقتی درگیر رویاتم
از غصه درکی ندارم
واسم دست و پا گیره
تقویم دیروزم از غم بیزارم
نگاهت واسه درد منشراره
واست بی تابم و بی خوابم و میدونی دلتنگم
واست میمیرم و درگیرم و با دنیا در جنگم
منو تنها نزار از روزگار با این که دلخستم
واست دیوونم و میمونم و تا آخرش هستم
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حس بدیه حس تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم از بین میرم توی این دلتنگی
داره دل میگیره بی تو از بیرنگی
دارم از بین میرم توی این خاموشی
کاش میشد میبردی منو با آغوشی
نمیشه با نبودت ساده سر کرد
نمیشه سالم از این غم گذر کرد
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حس بدیه حس تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حس بدیه حس تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
شراره
عشق یعنی رویای تو با من
یعنی تصویرت تو خوابم
یعنی این حال خرابم
عشق یعنی هم دردی و درمان
کجایی نیمه ی پنهان
تو شدی عزیزتر از جان
کجایی کجایی دلم هواتو کرده
یه عکس ازت مونده که درده
هنوزم به یادت بی خواب و بی قرارم
تورو تا نبینم خوب نمیشه حالم
کجایی کجایی دلم هواتو کرده
یه عکس ازت مونده که درده
هنوزم به یادت بی خواب و بی قرارم
تورو تا نبینم خوب نمیشه حالم
میری ازت دور من فقط نگات میکنم
آرزو کردم تورو هر شب صدات میکنم
از عشق چی میدونی رویای طولانی برگرد
کجایی کجایی دلم هواتو کرده
یه عکس ازت مونده که درده
هنوزم به یادت بی خواب و بی قرارم
تورو تا نبینم خوب نمیشه حالم
کجایی کجایی دلم هواتو کرده
یه عکس ازت مونده که درده
هنوزم به یادت بی خواب و بی قرارم
تورو تا نبینم خوب نمیشه حالم
شراره
پایِ پنجره خاطراتمون ، نشستم…
کوچه خاکستریه باز…
زیرِ بارون؛ من چه دلتنگتم، امروز!
انگار از همون روزاست…
حال وُ هوام رنگِ توئه…
کوچه.؛ دلتنگِ توئه…
دلم گرفته؛ دوباره هوای تورو داره
چشمای خیسم؛ واسه ی دیدنت بیقراره
این راهِ دورم… خبر از دلِ من، که نداره
آروم ندارم!
یه نشونه می خوام؛ واسه قلبم
جز این نشونه؛ واسه چیزی دخیل نمی بندم…
این دلِ تنهام؛ دوباره هوای تورو داره
شراره
هوای شهرِ تو وُ بوی گُلا؛
پیچیده توی اتاقم، مثِ خواب
داره بد جوری غریبی می کنه؛
آخه جز تو، دردموُ کی می دونه؟
دلم گرفته…
دوباره هوای تورو داره
چشمای خیسم؛ واسه ی دیدنت بیقراره
این راهِ دورم… خبر از دلِ من، که نداره
آروم ندارم!
یه نشونه می خوام؛ واسه قلبم
جز این نشونه؛ واسه چیزی دخیل نمی بندم…
این دلِ تنهام؛ دوباره هوای تورو داره…
دلم گرفته
دوباره هوای تورو داره.
چشمای خیسم؛ واسه ی دیدنت بیقراره
این راهِ دورم… خبر از دلِ من، که نداره
دلم گرفته
دوباره هوای تورو داره.
چشمای خیسم؛ واسه ی دیدنت بیقراره
این راهِ دورم…
شراره
ای در این حادثه ها
نام تو آرامش من
ای حواست به منو
حال دل سرکش من
ای خیال خوش لبخند تو امنیت من
ای تو همسایه و هم گریه
و هم صحبت من
دلتنگ توام
که به داد دلم برسی
تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی
دلتنگ توام دلتنگ توام
من گمشده ام
تو مرا به خودم برسان
تا با نفست بتپد دل تنگ جهان
هی نبض زمان ای قلب جهان
قامت عشق در آیینه ماه افتاده
بر دلم شوری از این عشق به راه افتاده
میشود دور تر از چشم جهان دور تو گشت
ای که تنهایی تنها به تو باید برگشت
دلتنگ توام که به داد دلم برسی
تا عشق تو را نفسی ندهم به کسی
دلتنگ توام دلتنگ توام
من گمشده ام
تو مرا به خودم برسان
تا با نفست بتپد دل تنگ جهان
هی نبض زمان ای قلب جهان
شراره
من حسودم
به کی و چی مهم نیست
من به هر اتفاقی که یک سمتش تو باشی
یه طرف دیگش خودم نباشم حسودی میکنم
شاید باورت نشه اما
گاه چند ساعت می نشینم به عکست خیره میشم
و آدمایی را تصور میکنم که اصلا شبیه مننیستند
به لب های که تو را صدا میزنند
به گوش های که از تو می شنوند
به چشم های که تو را می بینند.
به این فکر می کنم کاش همه اینها من بودم
آدما نمی دونند کی و کجا و چطور می میرند
اما من مطمن هستم از حسودی
وقت های که اونا هستند
و من نیستم آخر دق می کنم
شراره
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هرشب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سمت طوفان تو می رم
منو درگیر خودت کن بلکه آرامش بگیرم
با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه
هر شب حافظه ی من پر تصویر تو می شه
شراره
با من غریبگی نکن با من که درگیر توام
چشماتو از من بر ندار من مات تصویر توام
با من غریبگی نکن با من که درگیر توام
چشماتو از من بر ندار من مات تصویر توام
من مات تصویر توام
تو همین جایی همیشه با تو شب شکل یه رویاست
آخرین نقطه ی دنیا تو جهان من همین جاست
تو همین جایی و هر روز من به تنهاییم دچارم
منو نزدیک خودم کن تا تو رو یادم بیارم
با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه
هر شب حافظه ی من پر تصویر تو می شه
با من غریبگی نکن با من که درگیر توام
چشماتو از من بر ندار من مات تصویر توام
با من غریبگی نکن با من که درگیر توام
چشماتو از من بر ندار من مات تصویر توام
من مات تصویر توام
شراره
خاطراتت مثل آتیشه واسه دل بیقرارم
تو که رفتی رفته
حالا من کسی رو بجز تو ندارم
باید آروم ببارم
تو که رفتی
ولی هست هنوز خاطراتت تو ذهنم یادگاری
ازت مونده عکسی که هی روبرومه
آخه چشمات آرزومه
بعد یه عمر که عاشق شدم دیگه رفتی
چجوری میتونی به یادم نیوفتی
میدونم نمیشه ولی کاشکی برگردی عزیزم
بعد یه عمر که عاشق شدم دیگه رفتی
چجوری میتونی به یادم نیفتی
میدونم نمیای نمیشه که اشکامو نریزم
جای خالیت نمیزاره یک لحظه آروم بمونم
نبودت میسوزونه قلبم رو تا استخونم
همه میگن دیوونم
اونکه رفته
ولی هست هنوزم خاطراتش تو ذهنم یادگاری
ازش مونده عکسی که هی روبرومه
آخه چشمات آرزومه
بعد یه عمر که عاشق شدم دیگه رفتی
چجوری میتونی به یادم نیوفتی
میدونم نمیشه ولی کاشکی برگردی عزیزم
بعد یه عمر که عاشق شدم دیگه رفتی
چجوری میتونی به یادم نیفتی
میدونم نمیای نمیشه که اشکامو نریزم
(دانلود آهنگ 140)
کسی تو دلم جا نداره
میگی که برم ازت بگذرم
به جون تو که راه نداره
خودتو نگیر واسه من یکی
این حرفارو بهونه نکن
یه سر به هوای به دست و
پارو اینجوری دیوونه نکن
پادشاه قلبم با یه نگاه
جون بخواه پای تو میدم
سهم خنده هاته دیوونگیم
زندگیم عشق شدیدم
کاش یه روز ببینم تو یارمی
کنارمی به تو رسیدم
پادشاه قلبم با یه نگاه
جون بخواه پای تو میدم
سهم خنده هاته دیوونگیم
زندگیم عشق شدیدم
کاش یه روز ببینم تو یارمی
کنارمی به تو رسیدم
شراره
یه جوری اینجا میای میری؛ انگاری که دیرته!
عذاب دادن منم، جزئی از تقدیرته!
میون همه ی اخمات؛ دلبریتم میکنی…
دلو دورش میکنی، گاهیم نزدیکته
شب پر ستاره ای؛ تو کوچمون پهن باشه…
از پنجره نگام کنی؛ وقتی دلم تنگ باشه…
جای بد بودن با این دلِ دیوونه… میدونی؟
مهربون باش! فکر نمیکنم دلت سنگ باشه…
چی میشه رد بشی از کوچمون؟!
یه نگاهی کنی، ابرو کمون!
تقصیر دل چیه؟ آرزوش این شده…
کاشکی بیای؛ بشی همسایمون!
چی میشه رد بشی از کوچمون؟!
یه نگاهی کنی، ابرو کمون!
تقصیر دل چیه؟ آرزوش این شده…
کاشکی بیای؛ بشی همسایمون!
گل گلی پیرهنتوُ شال قرمز رو سرت
تک تک اون قدمات، حتی آروم راه رفتنت!
همشون فانتزیای شب و روز من شدن!
خودمو هر روز مجسم میکنم دور و برت…
چی میشه رد بشی از کوچمون؟!
یه نگاهی کنی، ابرو کمون!
تقصیر دل چیه؟ آرزوش این شده…
کاشکی بیای؛ بشی همسایمون!
شراره
صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو
دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو
دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو
از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو
گیسوی تو دام بلا ابروی تو تیغ فنا
در دست دوای دل روی تو بهشت برین
موی تو بنفشه ترین زنجیر پای دل
دنیا دنیا گشته ام به بوی تو
پنهان پیدا گر به گفت و گوی تو
هر سو هر جا روی من به سوی تو
دردا دردا کی رسم به بوی تو
دستم بر دامن تو بوی پیراهن تو
سوی چشم عاشقان یاس و سوسن شکفد
دامن دامن شکفد با یادت ز باغ جان
دیگر افتاده ام از پا دراین صحرا
در راهم صخره و خارا خارا خارا
چون کشتی در دل طوفان یارا یارا
دریاب ای ساحل دریا ما را ما را
شب و سحر به نام تو ترانه میخوانم
به شوق یک سلام تو همیشه میمانم
صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو
دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو
دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو
از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو
شراره
اسم تو برای من مقدسه
تا نفس تو سینه پر پر می زنه
باورم کن که فقط باور تو
می تونه قفل قفس رو بشکنه
منم مو یه اسمونه بی دریغ
منم مو یه کوره راه نا گزیر
ای ستاره شبای مشرقی
پر پرواز من و ازم نگیر
اسم تو برای من مقدس
تا نفس تو سینه پر پر می زنه
باورم کن که فقط باور تو
می تونه قفل قفس رو بشکنه
منم اون یه اسمون بی دریغ
منم اون یه کوره راه نا گریز
ای ستاره شبای مشرقی
پر پرواز من و ازم نگیر
شراره
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد
و گیسوان بلندش را
به بادها می داد
و دستهای سپیدش را
به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی را
نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال
و در جنوب ترین جنوب
همیشه در همه جا
آه با که بتوان گفت
که بود با من و
پیوسته نیز بی من بود
و کار من ز فراقش فغان و شیون است
کسی که بی من ماند
کسی که بی من نیست
کسی .
دگر کافی ست.ـ
درباره این سایت