شراره
من حسودم
به کی و چی مهم نیست
من به هر اتفاقی که یک سمتش تو باشی
یه طرف دیگش خودم نباشم حسودی میکنم
شاید باورت نشه اما
گاه چند ساعت می نشینم به عکست خیره میشم
و آدمایی را تصور میکنم که اصلا شبیه مننیستند
به لب های که تو را صدا میزنند
به گوش های که از تو می شنوند
به چشم های که تو را می بینند.
به این فکر می کنم کاش همه اینها من بودم
آدما نمی دونند کی و کجا و چطور می میرند
اما من مطمن هستم از حسودی
وقت های که اونا هستند
و من نیستم آخر دق می کنم
درباره این سایت